امشب دل سنگ کوچهها میگرید
یک شهر خموش و بیصدا میگرید
تشییع جنازه غریب زهراست
تابوت به حال مرتضی میگرید
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
امشب دل سنگ کوچهها میگرید
یک شهر خموش و بیصدا میگرید
تشییع جنازه غریب زهراست
تابوت به حال مرتضی میگرید
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
مفهوم کوثر، فاطمه زهرای اطهر، فاطمه
برعشق، افسر، فاطمه زهرای اطهر، فاطمه
آن لاله پرور، فاطمه وآن سایهگستر، فاطمه
مفهوم برتر فاطمه زهرای اطهر فاطمه
ای محرم راز علی وی دیده باز علی
سوز علی، ساز علی زهرای اطهر، فاطمه
هم بر حیا زیور توئی نه از حیا بهتر توئی
بهر حیا رهبر توئی زهرای اطهر فاطمه
آموزگار سوخـتن ای شیوهی آموختن
در دیده اشک اندوختن زهرای اطهر، فاطمه
ای صد سبد یاس حیا یاس سپید کبریا
خوش بو و پاک و بی ریا زهرای اطهر، فاطمه
ایام سوگواری بانوی دو عالم، ام ابیها،
حضرت فاطمه زهرا سلاما... علیها تسلیت باد.
هنگامی که امام علی (ع) در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، درمیان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آسمان میرسد تا نماز ظهر را بخواند)
ابن عباس عرض کرد.«یا امیرالمؤمنین این چه کاری است که میکنید؟»
حضرت فرمود:.«منتظر زوال هستم تا نماز بخوانم.»
ابن عباس گفت: «آیا حالا وقت نماز است با وجود اینکه سرگرم پیکار هستیم؟»
امام علی(ع) فرمود: «جنگ ما با ایشان بر سر چیست؟ تنها به خاطر نماز است که با آنها نبرد میکنیم.»
سفینه البحار، ج2، ص43
گفتم: برای اینکه فرزندان ما اهل نماز شوند چه کنیم؟
گفت: و کسان خودرا به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. (سوره طه، آیه 132)
گفتم: کسانی که نماز را سبک میشمارند چه عاقبتی خواهند داشت؟
گفت: پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند. (سوره ماعون، آیه 4 و 5)
گفتم: وقتی از دوزخیان سوال میشود چه چیزی شما را در آتش افکند، آنها چه میگویند؟
گفت: از نمازگزاران نبودیم. (سوره مدثر، آیه 43)
گفتم: جهت ریشهکن کردن فساد در جامعه چه باید کرد؟
گفت: نماز از کار زشت و ناپسند باز میدارد. (سوره عنکبوت، آیه 45)
دوستان و اقربا میدانند که حقیر در دوران تحصیل، چند سالی را در خوابگاه طلاب غیر ایرانی ساکن بودم. نزدیک به دو سال از این دوران را با اعجوبهای استرالیایی به نام استیفن در یک اتاق گذراندم. آنچه در چند پست آینده به خواست خدا خواهد آمد، ماجراهای من است با این مرد خدا.
اصلیترین دغدغه من برای نوشتن ماجراهای من و استیو آن است که آداب و رسوم دینی خود، اعم از آنچه انجام میدهیم و آنچه انجام نمیدهیم، را از یک نگاه بیرونی بررسی کنم.
به دنبال این نیستم که بگویم استیو آدم خوبی بود یا نه؛ به دنبال این نیستم که کارهای او را به شما توصیه کنم؛ چرا که او استیو است و ما، ما هستیم. فقط به دنبال نگاه بیرونی هستم، به آنچه میکنیم و نمیکنیم.
ماجرای استیو از جایی شروع میشود که پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون میشود. او احساس میکند مسیحیت به دلیل تعارضهای زیادی که دارد نمیتواند راه درست رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت رویگردان میشود و به عرفانهای سرخپوستی روی میآورد. پس از مدتی آنرا هم رها میکند و لائیک میشود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم میرود و...
سرانجام، کار استیو به آلمان میکشد و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار. اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمیکند. دست آخر نرسیدن به حقیقت، راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای استیو باقی نمیگذارد.
او تعریف میکرد: «پالتوی سفیدم را پوشیدم و از اتاقم خارج شدم. وقتی میخواستم کلید را از روی میز بردارم، چشمم به یک کتاب قطع پالتویی افتاد که چند روز پیش خریده بودم؛ ترجمه انگلیسی قرآن. بیتفاوت از کنار آن رد شدم. گمان نمیکردم اسلامِ تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد. از اتاق بیرون آمدم و در را قفل کردم. اما دستم به روی کلید ماند. دو دل بودم که از قرآن تروریستها بگذرم یا نه؟ دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن، به داخل رودخانه پرتابش کنم. در مترو قرآن را از جیب پالتوی سفید بیرون کشیدم. به نام خدای بخشنده و مهربان. لبخند تلخی زدم. الف لام میم. چیزی نفهمیدم. این کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد. لجم درآمد، خیلی زیاد لجم درآمد. مگر میشود نویسندهای، هرچقدر هم از خود متشکر باشد، چنین ادعای گزافی بکند. ادامه دادم تا تردیدی در همان صفحه اول پیدا کنم، تا روی نویسنده را کم کنم؛ اما تردید پیدا نشد. به صفحه دوم رفتم تا تردید را بیابم؛ اما پیدا نشد. به صفحه سوم و چهارم و بیست و چندم رفتم؛ اما تردید پیدا نشد. مترو مدتها بود که از ایستگاه راین عبور کرده بود و به آخر خط رسیده بود.»
روی استیو کم شده بود و دلش روشن. این را اشک چشمانش، موقع تعریف کردن این قسمت، فریاد میزد.
پس از روز خودکشی، استیو مدتی را به مطالعه درباره اسلام اختصاص میدهد و سرانجام مسلمان میشود. یک مسلمانِ معتقدِ وهابی.
ادامه دارد...
میثم شریف
بهترین فرد برای اجرای احکام و قوانین، کسی است که در سه مورد ایدهآل باشد؛ قانونشناسی، تفسیر و اجرا؛ و انگیزهای برای تخلف نداشته و اشتباهی در فهم و تفسیر و اجرای قانون برای او پیش نیاید. چنین خصوصیتی “عصمت” نام دارد و با وجود امام معصوم، او بر تمام افراد دیگر، بر اجرای قانون اولویت دارد. اما در عصر غیبت کسی باید در راس هرم قدرت قرار گیرد، که از هر جهت به معصوم شبیهتر است؛ بنابراین باید به سراغ کسی برویم که این صفات در او تجلی یابد و آن کسی نیست جز ولایت فقیه. فلسفه ولایت فقیه در این نکته نهفته است که هدف حکومت دینی تنها برقراری امنیت و رفاه، به هر شکل نیست، بلکه باید امور جامعه و روابط و مناسبات آن، با احکام، اصول و ارزشهای دینی مطابق باشد. و این مسئله نیازمند آن است، که مدیر جامعه اسلامی در عین برخورداری از تواناییهای لازم در عرصه مدیریت، آشناترین مردم به حکم خداوند، در این موارد بوده و از فقاهت لازم در امور اجتماعی و سیاسی برخوردار باشد.
سلمان فارسی نقل مینماید: پیغمبر(ص) در سالی گرفت حلقه در کعبه را و رو کرد به ما و فرمود آیا به شما خبر بدهم از علامت قیامت؟ عرض کردم: بلی یا رسولا... فرمودند: قلب مومن در سینهاش آب میشود مثل آب شدن نمک در آب برای آنکه میبیند منکرات را و قدرت بر جلوگیری از آن را ندارد. منکر معروف و معروف منکر میگردد.
ای سلمان ریاست با زنان میگردد، در آن زمان زنان در تجارت با شوهران خود شریک میشوند، مردان بر مردان و زنان بر زنان حسد میورزند. دختران شبیه به زنان و زنان شبیه مردان میگردند و زنان بر زین سوار شوند؛ پس بر این دسته از زنان امت من لعنت خدا باد. عدهای موهای سر خود را چون کوهان شتر میآرایند که لعنت خدا بر آنها باد.
در آن زمان اهل بازار به یکدیگر میگویند چیزی نفروختیم و سودی نبردیم و بهغیر از شکایت چیزی از آنها شنیده نمیشود. ای سلمان در آن زمان، مردان امت من به طلا خود را زینت کنند و لباس حریر بپوشند و پوست پلنگ برای اظهار عظمت رایج میگردد.
کتاب علائم ظهور امام زمان (عج)، شاه نعمت ا... ولی
شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا! دمید لاله و سوری ز هر کنار، بیا!
بهار آمد و نشکفت باغِ خاطر ما تو ای روانِ سحر! روح نوبهار! بیا!
ماهواره یک کلام، تهاجم والسلام !!!
شنیدید میگن دشمن برای آدم استغفار نمیکنه؟ آیا شما هم از بینندههای سریالهای ماهوارهای هستید؟ آیا زندگی شما متاثر از فیلمهای ماهواره بوده است؟ آیا نمودهای اخلاقی و رفتاری بازیگران این سریالها را در جامعه میبینید؟؟؟
همه چیز در زندگی به هم مربوط است...
روش تفکر شما در روحیه شما موثر است و روش حرف زدنتان روی طرز فکرتان. طرز فکرتان موجب شکلگیری آداب زندگیتان میشود و آداب زندگیتان در طول زمان، تبدیل به رسوم میگردد. نهایتا مجموعه این اعمال سبب شکلگیری فرهنگ میشود. واژه دیگری که اغلب همراه با فرهنگ به میان میآید واژه “تهاجم فرهنگی” است که متاسفانه جامعه ما درگیر این معضل میباشد.
قلب جوان مثل زمین خالی از کشت و آماده هرگونه بذرافشانی است همانگونه که زمین مرده را هرکس آباد کند، مالک آن میشود، زمینهی خالی و آماده را هر کس با فکر و مکتب خود آباد کند، مالک آن خواهد شد.
مسئولان هدایت دینی باید پیش از دیگران دلهای جوانان جامعه را با فرهنگ الهی احیا کنند. سبک زندگی ملی و مذهبی ما با سبک زندگی شخصیتهای سریالهای ماهواره متفاوت است. اصلیترین حربه در تبلیغات این سریالها نوع حضور زنان و دختران در جامعه است.
شاید همنشینی با این ابزار(ماهواره) و یا فکر نکردن به این داستانها و اثرات بجا مانده از ماهواره سبب شود روزی زندگی خودمان به این انتهای تلخ برسد...!!!
براستی کشورهایی که سعی میکنند از حربه تحریم استفاده کنند و بزرگترین آرزویشان این است که حتی پیچ و مهرههای پیشرفتمان را هم دانه به دانه باز کنند، چرا باید دلسوزانه برای ما برنامــهها و سریالهای متنوع فارسیزبان بسازند؟؟؟
قانون اول:
بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم، روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.
(تاریخ اجراء 1369/5/4)
ادامه دارد...