رتیمه

رَتیمه به معنای نخی است که به انگشت می‌بندند برای یادآوری امری

رتیمه

رَتیمه به معنای نخی است که به انگشت می‌بندند برای یادآوری امری

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با موضوع «تلنگر» ثبت شده است

با انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات، شبکه‌های اجتماعی مجازی، تأثیر بسیار جدی و غیرقابل اغماضی در زندگی انسان گذاشته‌اند. تعداد کاربران اینترنت کشور، در سال 93، برابر با 40 میلیون و 46 هزار نفر اعلام شده که در این راستا ضریب نفوذ کاربران اینترنت در سال 93 برابر با 29/53 درصد برآورد می شود و در این میان، بیشترین دسترسی مربوط به اتصال از طریق تلفن همراه می‌باشد.
همچنین تعداد کاربران بزرگترین شبکه اجتماعی دنیا یعنی فیس بوک، پس از گذشت 11 سال از شروع فعالیت در ماه مارس سال 2015 به یک میلیارد و 44 میلیون نفر رسید و امروز از هر 5 انسان یک نفر عضو آن است.
گسترش شبکه‌های اجتماعی در میان جوامع امروزی، به گونه‌ای است که کنترل سبک زندگی با وجود چنین رسانه‌هایی امکان‌پذیر نیست؛ در واقع می‌توان گفت سبک زندگی، در یک جامعه آرمانی و مطلوب، چه دینی و چه غیر دینی، به هیچ عنوان قابلیت سازگار شدن با این رسانه را ندارد. رسانه‌ای که به علت فراگیری، هیچ‌گونه کنترل و محدودیتی بر آن نیست. حریم خصوصی در آن غیرمطمئن است و افراد می‌توانند در آن، هویتی کاملا دلخواه، داشته باشند و بر پایه همان هویت دلخواه، ارتباط مجازی خود را با دیگران گسترش دهند. همچنین استفاده بیش از حد، از تکنولوژی‌های نوین ارتباطی، بویژه شبکه‌های اجتماعی، موجب می‌شود تا کاربران، از نظر سلامت روانی و نیز تعاملات و پیوندهای اجتماعی، با مشکلات و آسیب‌های متعددی مواجه شوند.

معضلات اجتماعی


نتایج بررسی‌های محققان دانشگاه شیلی نشان می‌دهد، شبکه‌های اجتماعی بدلیل اعتیادآور بودن، باعث کاهش توجه زوجین به یکدیگر و کم‌رنگ شدن نقش افراد در زندگی زناشویی می‌گردند و ایجاد دلسردی و افسردگی می‌کنند. بر همین اساس میزان طلاق و جدایی در افرادی که زمان زیادی را در شبکه‌های اجتماعی می‌‌گذرانند به مراتب بیشتر از افرادی است که زندگی را بدون شبکه‌های اجتماعی تجربه می‌کنند.
اما با وجود مضرات و آسیب‌های غیرقابل انکار شبکه‌های اجتماعی، نمی‌توان کارکرد این شبکه‌ها را در زندگی روزمره نادیده گرفت، و یا آن را از زندگی روزمره حذف نمود؛ بلکه باید با تعامل درست، با این پدیده نوظهور مواجه شد، تا بتوان از طریق الگوپذیری مناسب و مدیریت روابط، از عواقب سوء آن جلوگیری نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۳۵


پارچه

بزازها وقتی می‌خواهند بدانند که پارچه‌ای زدگی و پوسیدگی دارد یا نه، آن‌را برابر نور چراغ می‌گیرند. ما هم اگر بخواهیم بدانیم اخلاق و رفتارمان مشکلی دارد یا نه، بایستی با اخلاق نورانی پیامبر اکرم صلی‌ا...علیه‌وآله مقایسه کنیم.

یکی از زیبایی‌های اخلاق آن نازنین، این بود که رحمه‌للعالمین بود؛ یعنی نسبت به همه چیز رحمت و رأفت داشت و عشق می‌ ورزید، حتی نسبت به سنگ و چوب. از این رو به کوه أحد اشاره می‌کرد و می‌فرمود: هذا الجبل یحبنا و نحبه، ما به این کوه عشق می‌ورزیم و این کوه نیز عاشق ماست. و راستی کسی که به کوه و سنگ عشق می‌ورزد، می‌تواند از عشق عالمیان تهی باشد؟

محمدرضا رنجبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۳

مدتی از حضور استیو در ایران گذشته بود که از سوی جامعه‌المصطفی برای شرکت در یک همایش بین‌المللی به تهران اعزام شدیم. مَرکب ما یک اتوبوس تر‌و‌تمیز بود که علاوه بر من و استیو ـ که در صندلی اول پشت سر راننده نشسته بودیم ـ حدود چهل نفر از طلاب غیرایرانی را نیز به تهران می برد. اتوبوسی را فرض کنید که در حال سقوط در یک دره است. طبیعتاً راننده به کار کنترل ماشین مشغول شده؛ ولی مسافری که در صندلی اول پشت سر راننده است چه حالی دارد؟ معمولاً با تمام توان به درون صندلی فرو می‌رود و دسته‌های صندلی و گاهی دست‌های بغل دستی را به شدت فشار می‌دهد. اتوبوس ما در دره سقوط نکرد؛ چرا که در راه تهران ـ قم، اصلاً دره‌ای وجود ندارد؛ ولی از زمانی که از بلوار امین شهر قم حرکت کردیم، مردِ خدا، احوال کسی را داشت که در شرف سقوط در دره است. حدس زدن مسئله، به آی کیوی بالایی نیاز نداشت. به همین خاطر به مرد خدا چیزی نگفتم و اجازه دادم هرچه دوست دارد، بترسد. ولی بالاخره طاقت نیاورده و گفتم: چه خبرت است! صندلی را شکستی. فاصله عرضی اتوبوس با ماشین کناری که به نظر من طبیعی و کافی بود را نشان داد و گفت: راننده خیلی پُر ریسک می‌راند. گفتم: مومنِ مسجد ندیده! از شما که قصد خودکشی در رودخانه داشته‌اید بعید است اینقدر عزیز جان باشید. به قول عنوان یک کتاب: مرگ انتهای مردن است! بدتر از این که نمی‌شود. بی توجه به خزعبلات من گفت: آدم برای رانندگی در ایران حتماً باید تله‌پاتی بداند. گفتم: چرا؟ گفت: مثلاً سر چهارراه که دو ماشین به هم می‌رسند، این می‌آید و او هم می‌آید. این به او نگاه می‌کند و او نیز به این. این می‌آید و او هم. ناگهان یکی می‌ایستد و دیگری می‌رود. فهمیدن قانونش تله‌پاتی می‌خواهد. در کشور من قانون داریم. چراغ قرمز باشد، باید بایستی و سبز شد باید بروی. ولی اینجا قانون، قانون تله‌پاتی است. خندیدم و گفتم: نه عزیزم! ما اینجا قانون داریم. قانون این است که موتورسواران و پیاده‌ها و دوچرخه‌سواران و کسانی که عجله دارند، از قانون معاف هستند و همچنین کسانی که عصبانی هستند. اما بقیه باید قانون اسکی را رعایت کنند. یعنی سعی کنند موانع را تا آنجا که می‌شود، بدون ترمز رد کنند. خندید و گفت: عجب بی‌منطق‌هایی هستید شما ایرانی‌ها.
آدم‌هایی را دیده‌ای که برای سیاحت یا تحصیل یا هر کار دیگری به فرنگ می‌روند و مبهوت منطق اجنبی‌ها می‌شوند؟ و از این طرف، وقتی بر می‌گردند به ولایت چقدر درباره آرامش و بزرگ‌منشی و نظم و هزار چیز منطقی اجنبی‌ها، داد سخن می‌کنند؟ دیده‌ای همین آدم، با همه افاضاتش، باز هم در زندگی همان آدم بی‌منطق است؟ تا به حال چند بار من و تو چنین آدمی بوده‌ایم؟ آدم لاف‌زنِ مدعیِ بی‌منطق!
تا به حال فکر کرده‌ای این بی‌منطقی چه ربطی به مسلمانی ما یا بی‌دینی فرنگیان دارد؟ و چقدر بی‌منطق، این‌ها را به یکدیگر ربط می‌دهیم؟


ادامه دارد...
میثم شریف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۹

گفت‌وگوی دو جنین در رحم مادر...!


اولی: تو به زندگی بعد از زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره، حتما. یه جایی هست که می‌تونیم راه بریم و با دهن چیزی بخوریم.
 اولی: امکان نداره. ما با جفت تغذیه می‌شیم. طنابشم اونقدر کوتاهه که به بیرون نمی‌رسه. اصلا اگه بیرون از اینجا دنیایی هست، چرا کسی تا حالا از اونجا نیومده، نشونه بهمون بده.
دومی: تازه، اونجا مادرمونم می‌تونیم ببینیم.
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست، پس چرا نمی‌بینیمش.
دومی: به نظرم مامان همه جا هست؛ دور تا دورمونه.
اولی: من مامانمو نمی‌بینم؛ پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت باشی، صداشو می‌شنوی و اگر خوب دقت کنی حضورشو حس می‌کنی ....
این مکالمه چقدر آشناس......!!!
تا حالا وجود خدا رو اینطوری
و به همین سادگی حس نکرده بودم؛ 


دوقلوها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۰

یکی از مسائلی که من از ابتدای آشنائیم با استیو داشتم، نگاه دقیق او بود به کارهایی که ما به عنوان آیین دینی انجام می‌دادیم. او درباره اینکه کاری که انجام می‌دهیم، چقدر منطبق با دستور خداست و چقدر متأثر از فرهنگ یا خلقیات تک‌تک ماست، دقت فراوانی می‌کرد. این دقت عمل، به مرور من را نیز به فکر انداخت و درباره کارهایی که انجام می‌دهم پرسش های‌رنگارنگی در ذهنم شکل گرفت. پرسش‌هایی که گاهی باعث خنده دیگران می‌شد؛ گاهی باعث می‌شد بعضی از افراد، دیگر پشت سر من نماز نخوانند.
القصه؛ در یکی از شب‌های اولی که استیو به اتاق ما آمده بود، من دراز کشیده بودم و زیر لب سوره توحید را زمزمه می‌کردم، او نیز مشغول کار خودش بود. هنوز خوابم نبرده بود که گرمای نفسش را روی صورتم احساس کردم. چشمانم را باز کردم و استیو را دیدم که صورتش را نزدیک من آورده و در تاریکی به من خیره شده است. گفتم: کاری داری؟ با تعجب پرسید: چه می‌گویی؟ گفتم: اگر کسی قبل از خواب سه بار سوره توحید را بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد. با تعجب گفت: یعنی من اگر خودم را خسته کنم و قرآن را از اول تا آخر بخوانم، مساوی است با این‌که سه بار سوره توحید را بخوانم؟ گفتم: حالا خدا می‌خواهد بی‌حساب به مردم ثواب بدهد تو مشکلی داری؟ گفت: روایت این که گفتی را به من نشان می‌دهی؟ گفتم: خودم روایتش را ندیده‌ام؛ ولی برایت پیدایش می‌کنم. گفت: یعنی خودت ندیده‌ای ولی از کسی شنیده‌ای که به سخنانش اعتماد داری؟ فکری کردم و گفتم: البته یادم هم نمی‌آید این مطلب را از چه کسی شنیده‌ام. با نهایت تعجب گفت: عجب! تو چطور به کاری عمل می‌کنی که نه خودت آن را در روایت دیده‌ای و نه یادت هست از چه کسی شنیده‌ای؟ راست می‌گفت؛ عجب روش غیرعاقلانه‌ای داشتم. چه فرقی بود بین من و مثلاً مشرکی که می‌گفت: بت‌ها خدایان ما هستند؛ چون پدران‌مان گفته‌اند. از کجا معلوم بسیاری از کارهایی که ما در زیارات و دعاها و عباداتمان می‌کنیم؛ به مرور زمان با این بی‌دقتی‌ها با فرهنگ و حتی خرافات آمیخته نشده است. چقدر از خودمان می‌پرسیم: چه می‌گویی؟ آیا این که می‌گویی را از منبع معتبری شنیده‌ای؟

ادامه دارد...

میثم شریف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۸
امام عصر عجل‌ا...تعالی‌فرجه‌الشریف در نظر دارند برای تکمیل سپاه آخرالزمانی خود از انسان‌های غیور ثبت نام بعمل آورند.

شرایط ثبت‌نام:
1. ایمان
2. تقوا
3. عمل صالح
4. اخلاص در عمل
5. صبر و بردباری
6. شجاعت
7. صداقت
8. امانت داری

مدارک مورد نیــاز:
1. یک قطعه عکس زمینه سفید از آیینه قلبتان
2. شناسنامه معرفت علمی و عملی به آقا امام عصر عجل‌ا...تعالی‌فرجه‌الشریف و دو کپی از آن
3. کارت معافیت از گناه یا پایان دوره معصیت
4. توبه‌نامه معتبر ممهور به مهر امام حسین علیه‌السلام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۴

رسانه، در عصر حاضر جزء اساسی‌ترین ابزارهای بشری است که توانسته به عنوان عنصری کلیدی و تعیین‌کننده، دنیای کنونی را در عین وابستگی تحت‌الشعاع خود قرار دهد. رسانه یا Media به معنی رساندن است و ابزاری‌ست برای انتقال پیام از فرستنده به مخاطب. رسانه‌ها به سبب داشتن‌ ویژگی‌هایی همچون دسترسی آسان، هزینه ناچیز، فراگیری و پوشش مخاطبان و نیز سرعت، تداوم و گستردگی حوزه انتشار داری نقش و اهمیت بسیار مهمی در دنیای کنونی می‌باشند. روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و... از جمله رسانه‌های متداول عصر حاضر هستند.  از بین رسانه‌های مذکور، اینترنت و فضای مجازی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. یکی از دلایل اقبال افراد به اینترنت، وجود شبکه‌های اجتماعی است.
هزاران شبکه اجتماعی در فضای مجازی فعال می‌باشد که هر کدام بر مبنای موضوعات یا اهداف خاصی راه‌اندازی شده است. شاید در سال‌های نه چندان دور برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی نیاز به داشتن سیستم رایانه و اینترنت پرسرعت در خانه بود؛ ولی در حال حاضر با پیشرفت فناوری‌های نوین، این کار به سهولت و آسانی بیشتری، با ابزارهایی همچون تلفن همراه صورت می‌گیرد. کاربران زیادی با انگیزه‌ها و اهداف گوناگون، از جمله ارتباط با نزدیکان و دوستان، تشکیل گروه‌های آنلاین، دریافت و ارسال اطلاعات، جست‌وجوی فایل‌ها و محتواهای مورد نیاز و... از این رسانه‌ها و نرم‌افزارها استفاده می‌کنند.
از جمله شبکه‌های اجتماعی تلفن همراه، می‌توان به تانگو، واتس‌‌آپ، وی‌چت، لاین، وایبر و... اشاره کرد. ویژگی بارز این نرم‌افزارها، استفاده رایگان در پیام‌رسانی، تماس‌های صوتی و تصویری و ارسال و دریافت فایل است. نکته‌ای قابل ‌تأمل، که اگر از بسیاری از کاربران سؤال شود، دلیل آن را نمی‌دادند. همچنین مسئله‌ی دیگری که بسیاری از کاربران این‌گونه نرم‌افزارها در نظر نمی‌گیرند، موارد امنیتی و حریم خصوصی است. و این درحالی است که اطلاعات شخصی افراد، به راحتی، توسط سازمان‌های امنیتی و جاسوسی و هکرها مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. به‌ویژه اینکه بسیاری از کاربران از تنظیماتی که باعث افزایش امنیت شبکه و حریم خصوص آن‌ها می‌شود اطلاعی ندارند و به راحتی بسیاری از اطلاعات شخصی خود را در معرض دید عموم قرار می‌دهند. این نرم‌افزارها در عین داشتن نکات مثبت دارای آسیب‌های فراوانی در جامعه ما شده است؛ آسیب‌هایی که بیش از همه نسل نوجوان و جوان و حتی بنیان خانواده‌ها ما را تهدید می‌کند.
با توجه به مطالب بیان‌شده لزوم آگاهی خانواده‌ها از این ‌آسیب‌ها و در حقیقت داشتن سواد رسانه می‌تواند به کاهش این آسیب‌ها تا حد زیادی کمک کند. همچنین تولید نرم‌افزار‌های ملی و وطنی (نظیر شبکه اجتماعی سلام) با رعایت اصل جذابیت و کارایی، می‌تواند کمک زیادی به کم کردن این آسیب‌ها نماید. ان‌شاا... در آینده به بررسی دقیق‌تر ‌آسیب‌ها و مضررات شبکه‌های اجتماعی خواهیم پرداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵


رشید نکاز

آقای رشید نکاز مسلمانی فرانسوی و الجزایری‌الاصل بوده و هم اکنون یکی از سرمایه‌داران بزرگ فرانسه به شمار می‌رود. هنگامی که مجلس فرانسه قانون جریمه کردن زنان محجبه (نقاب‌دار) را تصویب کرد، وی اعلام کرد: "خواهران مسلمانم حجابشان را بپوشند و نگران جریمه نباشند، چون من جریمه تمام آنان را پرداخت می‌کنم."
او در اولین اقدام خود، یک میلیون یورو در حسابی، مخصوص این قانون مغرضانه قرار داد و این حساب را به تمام مراجع مربوطه جهت پرداخت جرایم حجاب معرفی کرد.
در مقابل، در ایران ما، برخی از «مردها(!)» از راه فروش بی‌حیایی پول در می آورند و برخی «نامردها» برای بی حجابی پول خرج می کنند...

ماهنامه خانه خوبان، ش 71، ص 6

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۰

دستگاه دماسنج را دیده‌اید که چطور خود را با شرایط محیط تنظیم می‌کند؟

اگر شرایط گرم باشد، جیوه آن بالا می‌رود و اگر سرد باشد، پایین می‌آید.
 آدم‌ها همین طورند، بعضا مثل دماسنج‌اند و خود را با شرایط تنظیم می‌کنند؛ یعنی اگر آدم‌ها با آن‌ها گرم بگیرند، پرواز کرده و اوج می‌گیرند. اگر با آن‌ها سرد بگیرند، وا رفته و شل شده و افسرده می شوند.
 اما پیامبر صلی‌ا...علیه‌وآله این طور نبودند. او آمپر دهان مردم نبود. یعنی دهان بین نبود، بلکه جهان‌بین بود.
جهان‌بینی داشت و جهان بینی او خدا بود. خود را با خدا تنظیم می‌کرد؛ ببیند چه چیز در چشم خدا حقیر است، همان در چشمش حقیر می‌شد.
" حَقرَ شَیئًا فَحَقَرَهُ، صَغرَ شَیئًا فَصَغَرَهُ "
بیاییم پیامبر صلی‌ا...علیه‌وآله را الگو و اسوه خود قرار دهیم؛ ما هم نگاهمان به خدا باشد و ببینیم او چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد و چه در نگاه او زیباست و چه در نگاه او زشت.

محمدرضا رنجبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۵

زمانی که استیو مرد خدا برای روحانی شدن به قم آمد و به مجموعه‌ای فرستاده شد که من در آن ساکن بودم، معاون فرهنگی مرا خواست و گفت: از امروز یک هم‌اتاقی داری؛ جناب صلاح‌الدین حزب‌ا...نصرا...؛ و در ادامه دستور داد: حواست را جمع کن. و این دستور یعنی حواسم را همه جوره جمع کنم. هم مربیش باشم، هم برادرش، هم مادرش و هم، هم‌اتاقیش. من هم از مادری شروع کردم و سعی کردم کاری کنم که غم غربت، مرد خدا را نگیرد. جایش را درست کردم و آب و دانَش را مرتب نمودم. پس از چند روز مادری، مشغول مربیگری شدم. گاهی حدیثی برایش می‌خواندم و چند دقیقه‌ای به سوالات عجیبش جواب می‌دادم. سوالاتی که معمولاً بچه‌های سه ساله از آدم می‌پرسند. 

روزی حدیثی برایش خواندم از امام رضا(ع) که آقا فرمودند: اگر می‌خواهی بدنی چابک داشته باشی، شب با شکم پُر نخواب! استیو پرسید: مگر امامان درباره مسائل پزشکی هم حدیث دارند؟ با افتخار گفتم: بله. پرسید درباره علوم دیگری مثل فیزیک و شیمی هم حدیث داریم؟ گفتم: نمی‌دانم. پرسید: چقدر از دانش پزشکی شیعیان از احادیث است؟ گفتم: تقریباً هیچ. پرسید: چرا؟ گفتم: نمی‌دانم. پرسید: چرا؟ گفتم: چرا هیچ، یا چرا نمی دانم؟ گفت: هردو. جوابی نداشتم بدهم و در این مواقع بهترین کار سکوت کردن است. 

فردا شب در ادامه وظایف مادری، به سلف رفتم و شام خودم و او را گرفتم. شام چیزی بود شبیه کتلت که بچه‌های خوابگاهی آن را به سی‌دی می شناسند. در اتاق سفره را پهن کردم و به استیو تعارف کردم که بفرما! او هم که مثل سامورایی‌ها گوشه اتاق نشسته بود گفت: نمی‌خورم. و تو می‌دانی که برای غیر‌ایرانی‌ها چیزی به نام تعارف وجود ندارد؛ و البته برای من مدت‌ها زمان لازم بود تا این مسئله ساده را بفهمم. به هر حال مشغول خوردن شدم. و اسراف بود اگر غذای استیو می‌ماند و خراب می‌شد. به همین دلیل، بچه شیخِ حزب اللهی، غذای استیو را هم جلو کشید تا اسراف نشود. مشغول جویدن سی‌دی بودم که استیو گفت: مگر امام رضا، امام تو نیست؟ گفتم: چرا؟ پرسید: مگر امام رضا نگفته است شب شام نخورید؟ گفتم: نه؛ گفته است کم غذا بخورید، نه اینکه اصلاً نخورید. گفت: اما اینکه تو می‌خوری بیشتر از کم است. گفتم: درست است؛ ولی امام گفته‌اند بهتر است این کار را بکنید؛ نه اینکه حتماً بکنید. پرسید: یعنی دستورات امامان دو تیپ است، بعضی را باید حتماً انجام دهیم و به بعضی توجه نکنیم؟ دهانم روی سی دی بی‌حرکت ماند. واقعاً جوابی نداشتم بدهم. تصمیم گرفتم از تکنیک سکوت استفاده کنم. اما استیو ادامه داد: چرا می‌خوری؟ می‌دانستم به اسمش حساس است؛ برای منحرف‌کردن بحث گفتم: ببین استیو جان! چیزهایی هست که برای فهمیدنش به زمان احتیاج داری. با ناراحتی گفت: قبلاً به تو گفتم اسم من صلاح الدین است. و بحث تمام شد.

سال‌ها برای من این سوال مطرح بود که چرا قرآن، من بچه شیخ حزب اللهی که ناف اصفهان متولد شده ام را هدایت نمی‌کند. این سوال سال‌ها در ذهن من خیس خورد تا بسیار اتفاقی با آیه سوم همین سوره روبرو شدم و پاسخم را گرفتم: »ین کتابی است که هیچ شکی در آن نیست؛ کتابی که متقین را هدایت می‌کند. «این تمام حرف است. استیو مرد خدا هدایت می شود، چون منتظر است دستوری بشنود و به آن عمل کند. این یعنی تقوا و نتیجه آن هم هدایت شدن است. من هم دستور را می‌شنوم و به خوبی آن را دور می‌زنم. نتیجه آن هم این است که استفاده من از قرآن در حد استفاده سمبلیک باقی بماند. این تمام حرف است و تکلیف من و توی پامنبری هم روشن!

ادامه دارد... 

(میثم شریف)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۱